دهانت را میبویند " مبادا که گفته باشی دوستت دارم "
دلت را میپویند
روزگار غریبیست نازنین
روزگار غریبیست نازنین
و عشق را کنار تیرک راهبند تازیانه میزنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
و در این بنبست کج و پیچ سرما
آتش را به سوختوار سرود و شعر فروزان میدارند
به اندیشیدن خطر مکن روزگار غریبیست
آن که بر در میکوبد شباهنگام به کشتن چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصابانند بر گذرگاهها مستقر
با کنده و ساتوری خون آلود
روزگار غریبیست نازنین
و تبسم را بر لبها جراحی میکنند و ترانه را بر دهان
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
کباب قناری بر آتش سوسن و یاس
روزگار غریبیست نازنین
ابلیس پیروز مست
سور عزای ما را بر سفره نشسته است
خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد.
:: بازدید از این مطلب : 2343
|
امتیاز مطلب : 377
|
تعداد امتیازدهندگان : 84
|
مجموع امتیاز : 84